روز از نو روزی از نو
تعطیلات نوروز هم به پایان رسید و همه ما بعد از گذشت روزهای خوش و ناخوش پشت سر، امروز به شکلی جدیتر در سال 91 روز و روزی خود را از سر گرفتهایم.
مهمانیهای کوچک و بزرگ نوروز چون ایام دلنشینش و به مانند نسیم بهاری به سرعت وزید و عبور کرد و من و تو امروز حسرت آنها را میخوریم.
رفت و آمدها، پذیراییها، خانهتکانی و گردگیریها، خریدهای ریز و درشتی چون آجیل، میوه، شیرینی و البسه شب عید که حال و هوایی خاص به این روزهای زیبا و تعطیلات بهاری میبخشید همه و همه دفترشان تا سال آینده بسته شد.
چشم بر هم گذاشتیم و به سرعت سپری شد زیباییهای تعطیلات و روزهای در کنار هم بودنمان با نوروز؛ چون هر سال خوشحال بودم و با شوق عجیبی به استقالش رفتم و امروز برایم دل کندن از آن سختتر است، بسی سختتر!
صدای مستانه قهقهه اقاقیها، طلوع بیوصف سپیدهدم خورشید نو و تازه، رنگ و لعاب پاک شکوفههای عطر گل یاس، زیبایی و شدت کوبیدن ضربههای امواج بر صخرههای ساحل جنوب، ترنم باران گاه و بیگاه بهار، لذت گام برداشتن با دوست دیرینهام در کوچههای خاطره، دید و بازدید از قهر و آشتیهای دیرینه و... همه و همه چون دم و بازدمی کوتاه، اما شیرین و خوش نفس به پایان رسید... من تا پایان سال نیز دلتنگشان میشوم.
و اما امروز روز از نو را چون نوروزی نو باید از سر گیریم؛ زندگی و سرنوشتی که در انتهای جاده امید برایمان چشمک میزند و نظرمان را به خود متوجه میسازد.
چشمانمان کمسو باشد یا پرسو، میتوان برق نافذ نگاهش را از فاصلهای حتی چند فرسخی متوجه شد و همین نظارههاست که معنا میبخشد زندگیها را!
تا میتوانی در این جاده صاف و ناهموار، شلوغ و آرام، پرتردد و خلوت، زیبا و نازیبا و بیرحم و مهربان، عشق بورز و با هدف گام بردار... تنها چشمانت را به جلوی راهت معطوف ندار و زیباییهای اطراف جاده را نیز نظارهگر باشد.
شاید در حوالی این جاده روزنههای امید بیشتری برای ادامه این راه بیابی.
به راستی، نکند دشت عاشق و دلباخته شقایقها که در همین اطراف در پای خاطرهاش کشیده شده از چشم و نظرت مغفول بماند؟! در آن صورت ادامه راه برایت بیمفهوم و بیهدفتر از دیروز رقم میخورد و این تهی بودن تو را به سرانجامی ناکجاآباد سوق میدهد...
امروز روز دیگریست و نوروز با همه روزهای نو و دلبستگیهایش به طبیعت و انسان رخت سفر را بست... پس تو ای همسفر جاده عشق و ایمان، همراه همیشگی بهار و طراوت، دوستدار ثبات و پایداری و اسوه زندگی در زمین، بندهای کفشت را محکم گره بزن و با اصالتی انسانی در مسیر پرفراز و نشیب در پیشرو پاهایت را با امید و هدف بر دل جاده بکوب و هر روز را برای خود و دیگران نوروز کن.
از امروز آغاز کن؛ زیرا با رفتن نوروز بار دیگر نوستالژی، روز از نو روزی از نو تکرار شده!
مریم خبازی